فعل مفرد و جمع در زبان گرجی
فرم مفرد
Me visveneb: من استراحت می کنم.
Sen isveneb: تو استراحت می کنی.
Is isveneb-s: او (مونث / مذکر ) استراحت می کند.
فرم جمع
Cven visvenebT: ما استراحت می کنیم.
Tqven isvenebT: شما استراحت می کنید.
isini isveneb-en: آن ها استراحت می کنند.
نکته: در حالت اول شخص مفرد و جمع از پیشوند v- به عنوان لفظ یا locution استفاده می کند. پیشوند v- جهت عمل را نشان می دهد. زبان کنکور
- زمان گذشته: از پسوند -di هم به صورت مفرد و هم به صورت جمع استفاده می کند.
مثال:
Visveneb-di: من استراحت کردم.
Sromob-di: شما کار کردید.
- زمان آینده: بر خلاف زبان های هندو اروپایی، افعال گرجی در زمان آینده از پیشوند -da، -ga، -iو -a برای فعل گرجی استفاده می کنند.
مثال:
Da-visveneb: من استراحت خواهم کرد.
Ga-vakeTeb: من انجام خواهم داد.
Vi-Sromeb: من کار خواهم کرد. ( بن فعل هجای داخلی را در این فعل تغییر داده است ، یعنی –e به –o تبدیل می شود.)
علاوه بر این، افعال گرجی ده زمان دارند، اما امروز به پنج زمان اصلی یعنی زمان حال، زمان گذشته استمراری، زمان آینده، زمان گذشته ساده و فعل تمنایی می پردازیم. در زیر چند جمله گرجی به همراه ترجمه فارسی شان آورده شده است:
1-زمان حال : عملی که در حال حاضر در حال انجام است.
مثال:
ხათო წერილს წერს (tsers): خاتو یک نامه می نویسد / یا خاتو در حال نوشتن یک نامه است.
2- زمان گذشته استمراری : عملی عادی که در گذشته انجام شده یا هنوز تمام نشده است.
مثال:
ხათო წერილს წერდა (tserda): خاتو یک نامه می نوشت ( معمولا ) / یا خاتو (صبح) در حال نوشتن یک نامه بود.
3- زمان آینده: عملی که در آینده اتفاق خواهد افتاد.
مثال:
ხათო წერილს დაწერს (datsers): خاتو یک نامه خواهد نوشت.
4- گذشته ساده: عملی که در گذشته تکمیل شده است.
مثال:
ხათომ წერილს დაწერა (datsera): خاتو یک نامه نوشت ( نوشتن نامه تمام شده است ).
5- فعل تمنایی (Optative tense): یک زمان قابل تغییر است که در شرایط مختلف می توان از آن استفاده کرد. این فعل ممکن است قصد، تمایلات، شیوه عمل و موارد دیگر را بیان کند.
مثال:
ხათომ წერილს დაწეროს (datseros): بگذارید خاتو یک نامه بنویسد ( او باید آن کار را انجام دهد) نمونه سوال آیلتس
توجه: بعد از فرم فعل تمنایی، افعال کمکی که بعد از سایر افعال یا کلمات کمکی قرار می گیرند، می آیند.
جمله گرجی | تلفظ | معنای فارسی |
მე ამას ვერ მივიღებ | مِ آماس وِر میویقِب | من می توانم آن را بپذیرم. |
ვაღიარებთ | واقیارِبت | ما آن را تصدیق می کنم. |
ბოდიშს გიხდით | بودیشس گیخدیت
|
من می توانم برای … عذرخواهی کنم. |
მათ მოაწყვეს ეს | مات موآتس قوِس اِس | آن ها آن را ترتیب دادند |
მე შემიძლია ხვალ ჩამოვიდე | مِ شِمیدزیلا خوال چاموویدا | من می توانم فردا برسم. |
მას შეუძლია სთხოვოს | ماس شِئودزلیا اِسخُوُس | او می تواند از او بخواهد. |
მათ მას თავი აარიდეს | مات ماس تاوی آریدِس | آن ها از او ( مذکر ) دوری می کنند. |
მათ გვითხრეს, | مات گویتخرِس | آن ها به ما گفتند. |
მან მადლობა გადაუხადა | مان مادلُبا گادائوخادا | او (مونث) از او (مذکر) تشکر کرد. |
მე ვფიქრობ ამაზე | مِوپیکروب آمازِ | من می توانم در موردش فکر کنم. |
ჩვენ გვესმის | چوِن گوِسمیس | ما آن را می فهمیم. |
მათ სურთ, რომ | مات سورت رُم | آن ها آن را می خواهند. |
იგი წერს, რომ | ایگی تس اِرس رُم | او ( مونث ) آن را می نویسد. |
ჩვენ ამაზე ვსაუბრობთ | چوِن آمازِ وسائوبرُبت | ما در موردش صحبت می کنیم. |
მე ამას ვუყურე | آماس ووکورِ | من آن را تماشا کردیم. |
მე ამაზე ვისაუბრებ | مِ آماز ویسائوبرِب | من در موردش صحبت خواهم کرد. |
-ჩვენ ეს დავასრულეთ, დავამთავრეთ | چوِن اِس داواسرولِت داوامتاورِت | ما آن را تمام کردیم. |
سایر افعال پایه گرجی
فعل گرجی | تلفظ | معنای فارسی |
თამაშობა | تهاماشوبا | بازی کردن |
მოცემა | مُتسِما | دادن |
სიყვარული | سیکوارولی | دوست داشتن / عشق ورزیدن |
სწონა | ستس اُنا | دوست داشتن |
სჭირდება | سچ ایردِبا | نیاز داشتن |
მოგუნება | مُگونِبا | خواستن |
ცხობრობა | تسخُوروبا | زندگی کردن |
გონია | گُنیا | احساس کردن |
ხედვა | خِدوا | دیدن |
სმენა | اسمِنا | گوش دادن به |
ლაპარაკი | لاپاراکی | صحبت کردن/ حرف زدن |
გაგება | گاگِبا | فهمیدن |
ცნობა | تسنُبا | بلد بودن / آشنا بودن با |
ცოდნა | تسُدنا | توانستن/ طریقه کاری را بلد بودن |
იცინება | ایتسینِبا | خندیدن |
მოსვლა | مُسولا | آمدن |
წასვლა | تس آسولا | رفتن |
მისვლა მიმართ
|
میسولا میمارتح | رفتن با (به طور مثال با وسیله نقلیه ) |
წერა | تس اِرا | نوشتن |
კიტყვა | کیتق وا | خواندن |
დაანგარიშობა | دانگاریشُبا | شمردن |
სხოვნა | سخُونا | به خاطر سپردن |
გადავიწყება | گاداویتسک اِبا | فراموش کردن |
ჩამა | چاما | خوردن |
წთილობა | تس تیلوبا | سعی کردن |
მომსარება | مُمسارِبا | استفاده کردن |
გახსხნა | گاخشنا | باز کردن |
დახურა, დაკეტა | داخورا، داکِتا | بستن |
მისალმება | میسالمِبا | احوال پرسی کردن/ خوشامد گفتن |
დამთავება დასრულება | دامتهاوِبا داسرولِبا | پایان دادن |